برکناری دادستان و حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت توسط مقام معظم رهبری خبری خوشحال کننده برای طلاب انقلابی محسوب می شود.
به عنوان طلبه ای که همواره آرزو می کرده هیچ گاه و به هیچ عنوان ( چه به عنوان متهم یا شاکی یا شاهد یا قاضی ) پایش به این دادگاه کشیده نشود و البته وجود این دادگاه را با توجه به خدماتی که ارایه داده لازم می داند تذکر چند نکته را به مسئولان جدید این دادگاه ضروری می دانم:
1- 1- گرایش مفرط مسئولان این نهاد قضایی به یک جریان خاص سیاسی، دیگر بر کسی پوشیده نمانده است. گاه خود شاهد بوده ام که عوامل دست چندم سیستم انتظامی نیز به طلاب انقلابی توصیه می کردند که مواظب باشند کارشان به دادگاه ویژه نکشد که در این صورت منش آن دادگاه قطعا به نفع جریان حزب الله حوزه نخواهد بود! در عمل نیز شاهد بودیم طلابی که متهم به اهانت نسبت به شخصیت های ورشکسته ای چون اکبر هاشمی رفسنجانی بودند به احکام عجیبی چون تبعید از قم و خلع لباس و... محکوم می شدند اما معدود روحانیون خودباخته ای که تصاویر حضور ننگین شان در جمع اغتشاش گران فتنه 88 در رسانه ها منعکس شد با یک دهم این احکام مواجه نگردیدند. این رویکرد غلط به دستمایه ای برای طنز و مزاح حوزویان نیز تبدیل شده بود؛ تا جایی که وقتی در جریان رسیدگی به پرونده مفاسد اقتصادی چند نفر از به ظاهر روحانیون کلاهبردار، شاهد اهمال و تعلل دادگاه ویژه می گردیدند به گوشه و کنایه اظهار می نمودند " شنیده ایم فلانی (کلاهبردار) در جایی به هاشمی هم توهین کرده است" و این گونه سعی می نمودند تبعیض توجیه ناپذیر در برخورد با متخلفین را به مسئولان دادگاه ویژه یاداور شوند.
2- 2- تبعیض در برخورد با متخلفین منتسب به حوزه و روحانیت در سال های اخیر اعتماد طلاب و سربازان امام زمان (عج) نسبت به دادگاه ویژه روحانیت را سلب نموده است. دردمندانه باید گفت عارضه مصونیت قضایی دانه درشت ها در این دادگاه نیز مشهود بوده است. نمونه کوچک آن عدم برخورد و یا حتی تشکیل پرونده برای روحانی مسئول یکی از نهادهای خدماتی حوزه است که اسناد کمک مالی وی از بودجه بیت المال به ستاد انتخاباتی یکی از سران فتنه در همه جراید منتشر گردید. از این دست نمونه ها را می توان در فرصتی مغتنم به محضر مسئولان جدید دادگاه ویژه ارائه نمود.
3-اتهام "رفتار بر خلاف شئون روحانیت" عنوانی کلی شبیه به اتهام " تشویش اذهان عموم" است که اگر چارچوبی برای تعریف آن ارائه نشود هر نوع برداشت و مصداقی برآن منطبق خواهد بود. چگونه است رفتار طلبه ای که در راه احیای احکام عدل الهی با چفیه و تصویر مقام معظم رهبری پیاده روی می کند خلاف شئون روحانیت تشخیص داده شده و فرد به اصطلاح خاطی مستحق جرایمی چون زندان و تبعید محسوب می شود اما از جرم روحانی نمای مفسدی که فایل صوتی توهین او به رهبر عزیز انقلاب در شبکه های مجازی منعکس شده است اغماض می گردد؟!
3- 4- فلسفه تشکیل دادگاه ویژه، حفظ شأن و کرامت حوزویان بوده است تا تخلفات احتمالی این قشر در فضایی صنفی و تخصصی مورد رسیدگی قرار بگیرد. لازمه توجه به این استدلال آن است که ضابطین دادگاه ویژه و نیز بندهای مربوط به این قشر در ندامتگاه ها هم ویژه بوده و از دیگر بخش ها مستقل باشد. متأسفانه به رغم استخدام عده ای به عنوان ضابط دادگاه ویژه، به مرور شاهد دخالت برخی دستگاه های دیگر در برخورد و دستگیری طلاب و روحانیون بوده ایم که نمای زننده آن بازتابی منفی در دل این قشر مظلوم بر جای گذاشته است. در نمونه هایی خود شاهد بوده ام که سرباز غیر متعهد نیروی انتظامی نیز مجهز به حکم دادگاه ویژه بوده و روحانی صاحب فضلی را به اتهامی انقلابی و ارزشی راهی دادگاه نموده است. این روزها کار به جایی رسیده است که به مزاح گفته می شود حراست اداره آب و فاضلاب هم حکم ضابط دادگاه ویژه روحانیت را در جیب دارد! این مقوله چنان که گفته شد در خصوص بند ویژه روحانیون در ندامتگاه ها هم صدق می کند. اگر چه در اغلب زندان های مراکز استان ها بندی به متهمین و مجرمین صنف حوزوی اختصاص پیدا کرده اما گاه شاهد بوده ایم که مسئولان این دادگاه با انگیزه هایی ناموجه، یک روحانی را در بندهای نامرتبط نگه داری کرده اند. نمونه مضحک این سخن زندانی نمودن یک روحانی عدالتخواه و مبارز با مفاسد اقتصادی در بند مخصوص مفسدین اقتصادی در زندان اوین است!
4- 5- پدیده مبارکی که هیچ گاه در عملکرد دادگاه ویژه روحانیت سابقه نداشته و ظهور آن می تواند طلیعه ای فرخنده در اصلاح رویکرد غلط این دادگاه و جلب اعتماد طلاب و روحانیون برشمرده شود حضور مسئولانه روسای این دادگاه در جمع طلاب حوزه علمیه است. به مسئولان محترم دادگاه ویژه روحانیت پیشنهاد می شود به منظور شناخت میدانی نسبت به دردهای ناگفته طلاب مظلوم و فدائیان بی ادعای راه ولایت و عدالت، تشکیل جلسات عمومی و اختصاصی پرسش و پاسخ آزادانه با حوزویان را در صدر برنامه های ضروری خود بگنجانند.
نویسنده:سید حمید مشتاقی نیا